«هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند»
(حافظ)
بچه شاه و زینتالمجالس در ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ از یک انشای بیبو و خاصیت رونمایی کردند؛ انشایی که عنوان پرطمطراق و بیمسمای «منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی» را بر پیشانی خود داشت. این باصطلاح پلاتفرم ـ که محصول سیرک «دانشگاه جرج تاون» بود ـ با پروپاگاند و فضاسازیهای الیگارشی رسانهای، بسیار حلوا حلوا شد. منشورنویسان و رلهکنندگان آن چنان گرد و خاک بهپا کرده بودند که گویی حلقه مفقوده جنبش مردم ایران بعد از سالیان یافت شده است.
به یک نمونه از پرموت این کالای دستساز همزاد ارتجاع نگاه میاندازیم:
«انتشار منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی (مهسا) گامی است در راستای ایجاد این همبستگی و ترسیم روشن آینده انقلابِ زن، زندگی، آزادی. این منشور که از سوی شش شخصیت سیاسی و مدنی شناخته شده ایران تهیه شده، با پافشاری بر عمدهترین خواستهای مشترک جنبش چون حکمرانی دموکراتیک، حقوق بشر و کرامت انسانی، عدالت انتقالی، صلح و امنیت، پایداری محیطزیستی و شفافیت اقتصادی و رفاه عمومی، اعلامیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیونهای بینالمللی، چشمانداز امیدبخش و یکپارچگیآفرین از آینده پساجمهوری اسلامی ارائه کرده است.» (از بیانیه یک تشکل شاهپرستان موسوم به «شورای ملی تصمیم»)
هیاهو برای هیچ
برای کسانی که در دنیای مقاومت، براندازی، ایجاد ائتلاف و ارائه پلاتفرم، چند پیراهن بیشتر پاره کرده بودند، پیشاپیش مشخص بود که این جار و جنجال و هیاهو برای هیچ است.
صوفی نهاد دام و سر حقه، باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقهباز کرد
بازیِ چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
نیاز به غیبگویی و پیشبینی نداشت تا مشخص شود این «دام نهادن و سر حقهباز کردن» برای انحراف قیام مردم ایران دیر زمانی نخواهد پایید. زیرا فلک سیاسی اجتماعی ایران با بسامدهای گوناگون خود بسا بیضههای اینچنینی را در عمامه و تاج مدعیان شکسته است. «عرض شعبده با اهل راز» و بازی با مفاهیمی خونسرشت و بهدست آمده از رنج و شکنج میلیونها انسان در تاریخ تاوانی سخت دارد.
هنوز یک ماه و دو روز بیشتر از تولد این منشور گورزاد نگذشته بود که بچه شاه در توییت شامگاه ۲۱ فروردین خود، تیر خلاص ملوکانه خود را به شقیقه آن شلیک کرد.
«هدف، کوشش و ترجیحم همیشه این بوده که حداکثر نیروهای سکولار و دموکراسیخواه از طیفهای مختلف با هم همکاری کنند. اما بر سر پیوستن چهرههای پیشنهادی به گروه منشور، اجماع به دست نیامد.»
این جملههای اطوکشیده که برای پوشاندن تعفن مشامآزار یک «ژن برتر»! غرغره شده، بهخوبی مشخص میکند که فراخوان بچه شاه برای «همه با هم» در اصل برای «همه با من» بوده است. در فاشیسم دینی (ولایت فقیه) و در فاشیسم سلطنتی (شاه و بچه شاه) در هیچ ائتلافی نخواهند گنجید چون خمیره آنها از جنس دیگری سرشته شده است.!
«من خودم را فقط به حمایت و همکاری با یک گروه محدود نکردهام، و همچنان در نقش مشوق و پشتیبان، بیطرفی نسبت به همه گروهها را حفظ خواهم کرد.»
با این توییت معلوم بود که ادامه حیات شترگاوپلنگی به نام «شورای همبستگی» یا منشور موسوم به مهسا، دیگر محلی از اعراب ندارد.
«گروههای فشار» و «شیوههای غیر دموکراتیک»!
۱۱روز پس از توییت بچه شاه، حامد اسماعیلیون نیز بیانیهای منتشر کرد و از ادامه کار با این منشور انصراف داد؛ چرا؟
«متاسفانه کار در این زمینه در گروه همبستگی به خوبی پیش نرفت. گروههای فشار از بیرون از جمع با شیوههای غیردموکراتیک میکوشیدند مواضع خود را بر جمع تحمیل کنند.
تحمیل نظر در دموکراسی نمیگنجد و توافق اعضای گروه، نه فقط عضوی از آن، از شرایط حرکت دموکراتیک است… رقابت گفتمانها و برنامه و سیاستها طبیعی است اما تلاش برای حذف و تحمیل و دیگر شیوههای غیردموکراتیک هیچ نسبتی با رفتار دموکراتیک ندارد.
هم من و هم دوستانی دیگر در داخل و خارج از گروه همبستگی تلاش کردیم کار به اینجا نرسد. تا آخرین لحظه خوشبین بودیم اما بیفایده بود… با آن چه رخ داده است به این نتیجه رسیدهام که از شورای همبستگی برای سازماندهی و دموکراسی خارج شوم.»
وحدت و اتحاد مفت و مجانی به دست نمیآید
پیشآمد چنین روندی از پیش در ناصیه این ائتلاف باسمهای و منشور گورزاد آن پیدا بود. آقای مسعود رجوی در بخشی از پیام خود به تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۱ نوشته بود:
«وحدت و اتحاد، مفت و مجانی به دست نمیآید. امری است قانونمند که درمان و راهحل علمی خود را دارد. به اختصار، در علم اجتماع و دانش مبارزه و انقلاب، ”مبنای لازم“ و ”شرط کافی“ خود را میخواهد.
مبنای لازم، در مشی تغییر و سرنگونی خلاصه میشود. یعنی ابتدا باید به این سؤال جواب داد که چگونه و از چه طریقی میخواهید این رژیم را با سپاه پاسدارانش تغییر بدهید و سرنگون کنید؟ اینجاست که با توجه به تجربه ۴۰ساله، حرفهای مفت خشونت پرهیز و طیف راهحلهای بیهزینه رنگ میبازد و حقانیت کانونها و شهرهای شورشی و ارتش آزادیبخش ملی اثبات میشود.
شرط کافی در اصل وحدت و همبستگی نیروهای جبهه خلق خلاصه میشود. وحدت و همبستگی برای استقرار یک نظام جمهوری دموکراتیک و مستقل، مبتنی بر جدایی دین از دولت.
اینجاست که با توجه به تجربه یکصد سال گذشته، اصل پایهای ”نه شاه ـ نه شیخ“ بهمعنی نفی هر گونه دیکتاتوری و وابستگی نتیجه میشود. این تنها سیاست ملی و میهنی برای ایران و ایرانی و ملیتهای تحت ستم مضاعف است. هر چیزی غیر از این فریب و غیرواقعی است.»
فاشیسم دینی، فاشیسم سلطنتی و بورژوازی همزاد ارتجاع، مجاهدین و رهبری آنان را به استبداد رأی و خودمحوری متهم میکنند. این اتهام در برخورد با منش دموکراتیک، ظرفیت شگرف مقاومت ایران به خود آنان بازمیگردد و بور و کور میگردند. وقایع و تحولات ۴ دهه ایستادگی خونبار برای آزادی مردم ایران بهگویاترین صورت با ما سخن میگویند. اگر در مجاهدین و رهبری آنها شائبهای از قدرتمداری، استبداد رأی یا منافع شخصی و سازمانی وجود داشت و آن را بر مصالح عالی جنبش مردم ایران ترجیح میدادند، آیا متصور بود که شورای ملی مقاومت بیش از ۴۰سال دوام داشته باشد و به دیرپاترین ائتلاف انقلابی تاریخ ایران تبدیل شود؟
یادآوری میشود که خانم مریم رجوی در سخنرانی خود در گردهمایی مقاومت ایران در ۹ تیرماه ۱۳۹۷ در مورد این جنس آلترناتیوسازیهای بیمایه فطیر، گفته بود:
«… در این ۴۰سال، مدعیانی که اهل قیمت دادن نبودند، همه، شانس خود را آزمودند. ولی واقعیتها و تجربهها، نشان داده که این رژیم تاریک و سیاه نه استحاله و اصلاح میشود نه «سبز» و «مخملی». سرنگونی این رژیم، لاجرم قیمت میخواهد. صداقت و فدا میخواهد. سازمان و تشکیلات و جایگزین مستحکم سیاسی میخواهد. کانون شورشی میخواهد و ارتش آزادی.
در عین حال، چنان که مسعود رجوی در جمعبندی قیام دی ماه ۹۶ گفته است: «ما رقیب کسی برای رسیدن به قدرت نیستیم. و قطعاً کسی هم رقیب مجاهدین در مسیر صدق و فدا و پرداخت کردن نیست».